سونوگرافی پسرم در سن بیست و نه هفته و سه روزگی
مامان گلم امروز ساعت 5 و نیم مطب دکتر فرزانه وقت داریم ... میخوایم بیایم به دیدنت نانازی من ... ولی بابایی صبح موقع رفتن گفت ساعت 4 میریم ... آخه بابایی دیگه طاقتش طاق شده و نمیتونه بیشتر از این صبر کنه ... امروز میخوایم از دکتر خواهش کنیم اجازه بده ما ازت فیلم بگیریم .. دعا کن قبول کنه مامانی آخه ما تو وضعیتی نیستیم که سونو سه بعدی بدیم ... دعا کن پسرم آقای دکتر خوش اخلاق باشه و قبول کنه ... خلاصه اینکه بابا خیلی خیلی خوشحاله چون من میتونم حست کنم ولی بابایی تنها راه رو دیدن شما تو مانیتور میبینه ... بعد هم میخوایم بریم و فیلم پسر خوشگلمو به همه نشون بدیم ایشالا ... اول میریم خونه مامان بابایی ، بعد هم به مامان جونت نشون...
نویسنده :
نسیم بهار
12:52